بحران به معنای وقفه در روند جریان امور است، وقفه ای که افراد درگیر در آن نیازمند کمک فوری جهت مقابله و تعدیل آن هستند. در این یادداشت در صدد هستیم این بحرانها را در سطح کلان ببینیم و اینکه چگونه عدم اخذ “رویکرد استراتژیک” نسبت به واقعیتهای مختلف و تدبیر مداخله های زودهنگام بسیاری از موقعیتهای طبیعی را برای ما تبدیل به وضعیت فوق العاده و بحران می کند، مانند روزهای اخیر که با بارش شدید برف در تهران و سایر استانها روبرو بودیم و ما به عنوان مددکار اجتماعی درصدد هستیم در این تغییرات جوّی اخیر، لایه های اجتماعی آن را واکاوی کنیم و سوالات گوناگونی را مطرح کنیم مانند :
- افراد سالمندی که تنها زندگی می کنند و تا چند وقتی با یخ زدگی خیاابانها روبرو هستند چگونه مایحتاج روزانه خود را مانند نان تهیه می کنند؟ سالمندانی که به دلیل ترس سقوط و مانند آن جرأت حرکت از آنها گرفته می شود؟ (استادی می گفت در برخی کشورها در این مواقع بسته های غذایی به درب منازل افرادی که قبلاً شناسایی شده اند و در بانک اطلاعاتی آنها درج شده است ارسال می شود)، آیا این عدم رویکرد جامع نسبت به این موارد به معنای آن است که نیازهای اساسی گروههای مختلف در این جریانهای طبیعی نادیده گرفته می شود یا اساساً دیده نمی شود؟
- وضعیت کارگران روزمزد و بعضاً کارگران خیابانی چه می شود؟ به ویژه اگر دراین روزها مبتلا به بیماری و هزینه های ناشی از آن هم بشوند؟ زنان نظافتچی روز مزد منازل که اصولاً از حواشی شهر با مشکلات ایاب و ذهاب لازم است راهی منازلی آن سوی شهر شوند (در یکی از مصاحبه ها با این گروه از زنان نامبرده در تجربه زیسته خود عنوان می کرد طور قوت روزانه خانواده با دستمزد روزانه او تامین می شود).
- وضعیت افراد دارای ناتوانی جسمی در ترددهای روزانه چه می شود؟
- وضعیت مداخله های دیر هنگام در گشودن راهها و خیابانها چه می شود، شکستگی ها ناشی از لیز خوردن و…؟ (بدون تردید یکی از گفتگوهای رایج این دو روز اخیر این بوده که: “من سعی می کنم از خونه بیرون نروم نهایت مرخصی می گیرم چون می ترسم لیز بخورم” آیا می توان این معنا را از این جمله استنباط کرد که شهروندان ما نسبت به مدیریت بحران شهری و… بی اعتماد شده اند)؟ و آیا میتوان نتیجه گرفت تیترهای خبری داغ درست است، شهر فلج می شود در این چنین جریانهایی؟
- وضعیت بی خانمانان چه می شود؟ در روزهای اخیر با تبلیغ سامانه۱۳۷ شهرداری در کانالهای مجازی موجی از انتقادها توسط مددکاران اجتماعی ایجاد شد که این سامانه ها غیر کارا و حتی ضد کارا بوده و تلویحی یک گروه فشار بر تبلیغ این سامانه صورت گرفت؛ آیا این به این معنی می تواند باشد که ما در مدیریت شهری دچار نارسایی هستیم به نحوی که شهرداری نسبت به سنجش و ارزشیابی مهمترین سامانه حمایتی و مداخله ای خود غفلت کرده است و این یعنی رویکرد استراتژیک در مدیریت بحران دچار چالش اساسی است؟
مداخله نهادها در بحرانهای این گونه؛ ویترین عملکرد آنها به صورت شفاف و عینی است، نشانگر خروجی اتاق فکر آنها است، نشانگر برنامه های عملیاتی و چشم اندازهای آنها در مدیریت شهر و زندگی شهری است، نشانگر قدرت مدیریت؛ تدبیر و برنامه ریزی مجریان مختلف است، نشان دهنده سطح سواد آنها برای موفقیت در عمل است، نشان دهنده تعهد و تخصص است … این چالشها در این موقعیتهای مختلف تأکید این نقد اسست که هنوز مدیران شهری ما آماده مقابله با بحرانها نیستند، نگاه سیستماتیک و بلند مدت ندارند و مهمترین نشانه بر اینکه نیازهای اساسی گروههای مختلف در مداخله در فوریتهای اجتماعی مهمترین خلاء و چالش روند مداخله ها می باشد و لذا وجه اجتماعی بحرانهای طبیعی لازم است با ورود مددکاران اجتماعی برجسته شود چون از شکننده ترین لایه در بحرانها لایه اجتماعی است که اگر دیده نشود نتیجه سنگینی چون اضمحلال اعتماد اجتماعی را خواهد داشت.
نویسنده: فاطمه جعفری؛ مددکار اجتماعی
انتشاریافته در مجموعه تخصصی مددکاری اجتماعی ایرانیان